امام
(ع) در ادامه می فرماید:
«....
إِنَّه قال یوماً: یا علی لا تُناظرُ رَجلاً حَتّی تَنظُرَ فی سَریرَته فَأن کانت
سریرتُهُ حَسَنه، فانَّ الله عَزَّوجل لَم یَکُنْ لیخذلَ وَلّیه، وَ ان کانت
سریرتُهُ رَدّیه فشقَد تکفیه مُساویة، فَلو جَهَدتش اَن تَعمَلَ بِه اَکثرَ مِمَّا
عَملَ بِه عَن مَعاصِی الله عَزَّوَجَل ما قَدَرَت علیه»
روزی
رسول خدا «ص» فرمود: ای علی با کسی سخن مگوی تا اینکه درون دل او را ببینی. اگر
دلش پک بود، همانا خداوند عزّوجل دوست خود را خوار نمی کند و اگر دلش ناپاک بود،
پس حتماً کردار ناپسندش برای عذاب او کافی است. هر گاه کوشیدی تا (به امر معروف و
نهی از منکر) او را بیش از آنچه گناهان خدای عزّوجل او را می آزارد، بیازاری،
توانائی آن را نداری (و در او اثر نخواهد گذاشت).
در
توضیح فرازهای نخستین دستورالعمل، آنجا که از دوستی و مؤانست سخن می گفتیم، در این
باره اشاره هایی رفت. در تبیین این فراز از سخنان گهربار امام «ع» به سرچشمه ي
زلال وحی قرآن، که پیشوایان دین «ع» آموختگان و مفسّران آن کلام الهی اند، چنگ می
افکنیم و با آب حیات آن ، دلهای تشنه را آرامش می بخشیم:
اگر
نگوئیم همه ي آیات شریف قرآن برای «تهذیب نفس» نازل شده است، دست کم بیشتر آنها
این رسالت را بر دوش می کشند و به هدف تربیت انسان فرود آمده است. از این رو، باید
بکوشیم خویش را در مسیر تربیت الهی قرار دهیم، به اخلاق الهی متخلّق و به آداب
الهی مؤدّب شویم و در زندگی خصوصی، کسانی را به دوستی برگزینیم که اخلاق خود را به
خُلق الهی آراسته و از زیر فرمان «نفس» رسته اند، دلی پاک و ضمیری روشن و نفسی
نیکو یافته اند و از همین گروه از انسانهای پاک، در زندگی اجتماعی برای «معاونت» و
«مشاورت» یاری جوئیم. زیرا، تا صفات ناپسند را از لوح دل نزدائیم و فضای دل را به
صفات الهی روشن نکنیم، فطرت خداجویمان به زنگار دنیا آلوده است و ما را به سوی
خدای تعالی راه نمی برد. چه کردار و صفات انسان بر اثر تکرار، «عادت» و در واقع
«طبیعت دوم» می شود و هر چه «ملکه ي» انسان شود، او را بر همان اساس رهبری می کند
و حتی در عالم برزخ نیز، این «ملکه» از انسان جدا نمی شود. بنابراین، اگر «ملکه»
از صفات الهی باشد، حتماً در دوستی، معاونت و مشاورت بروز می کند و دوستان از این
نعمت الهی بهره مند می شوند. اما، چنانچه از صفات ناپسند باشد، دوستان را با خود
به وادی گمراهی و تباهی می کشاند، و در غرقاب دنیا غرق می کند که از قدیم الایام
گفته اند: «از کوزه برون همان تراود که در اوست». پس دوستی باید به شرط الهی باشد
و «معاونت» و «مشاورت» نیز اینچنین است. یعنی اگر دوستان و اطرافیان در دل حسد،
کبر، عجب، خودخواهی و صفات ناپسند دیگر داشته باشند و یا در عمل خودمحور و خودرای
اند، در پیشبرد کارهای اجتماعی اثر سوء خواهند گذاشت و فعالیتها را از مسیر الهی
خارج می کنند. اما، انسانهای باتقوی و پاکدل و خداترس، رفتار و کردار و گفتارشان
خداپسندانه و تراوشات وجودشان الهی است، چون آنا مظهر اسماء و صفات الهی اند و کار
شیطانی نمی کنند زیرا «مظْهر» همیشه نمایانگر و آئینه «مُظهر» است. در نتیجه، آنان
که دلشان پاک است و به زنگار کدر نشده، در مسیر فطرت الهی اند و همواره در خدمت به
اسلام و انقلاب هستند، «معاونت»، «مشاورت» و به طور کلی اعتماد و دوستی آنها
زیبنده است و آنان که دل آلوده اند و «مُتَلَّوِّن» و «بله قربان گو»، به فطرت
انسانی نیستند. هرگز نباید بدانان اعتماد کرد و از آنان یاری جست، زیرا اینان فکر
اصلاحی نتوانند داشت و کمر همّت به خدمت اسلام و انقلاب نخواهند بست. بلکه در اندیشه
«تفرقه» و «تخریب» اند.